سخنران 1 (00:00): مقایسه دزد شادی است.  این نقل قول بسیار محبوب شده است زیرا فکر می کنم همه ما می توانیم با احساس مقایسه خودمان با دیگران ارتباط برقرار کنیم.  و به طور خلاصه، من همچنین می‌دانم که این نقل قول به افراد زیادی نسبت داده شده است. کاملاً مشخص نیست که چه کسی اولین بار آن را ارائه کرده است. و همچنین فکر می‌کنم چند چیز در زیر مقایسه وجود دارد که حقیقت است، شب‌های شادی.  اما بیایید در این مورد صحبت کنیم.  (00:32): من فکر می کنم دو حقیقت اساسی وجود دارد که به مقایسه خود با دیگران مربوط می شود، که اگر واقعاً، واقعاً این حقایق اساسی   را در نظر بگیرید ، می توانید عزت نفس خود را بهبود ببخشید.  شما می توانید از این عادت وحشتناک رها شوید، از انجام این کار رها شوید و از درد و رنجی که ایجاد می کند رها شوید.  پس آن حقایق چیست؟  و شما باید با من تحمل کنید تا اجازه دهید کمی اینها را توضیح دهم. اما شماره یک این است که مقایسه مبتنی بر یک طرز فکر ثابت کمبود است.  و شماره دو این است که وقتی خود را با دیگران مقایسه می کنید، درون خود را با بیرون آنها مقایسه می کنید. بنابراین دفعه بعد که ظاهر، سبک زندگی، موفقیت‌هایتان را با دیگران مقایسه می‌کنید، و احساس می‌کنید که کوتاهی کرده‌اید، معیوب هستید، مشکلی در شما وجود دارد یا این که خیلی ناعادلانه است، می‌خواهم.  شما باید این حقایق را به ذهن بیاورید و من معتقدم که کمک زیادی خواهد کرد.  (01:39): بسیار خوب، خیلی از شما می دانید که من 20 سال قبل از شروع این کانال YouTube روان درمانگر بودم.  و من در درجه اول با افراد مبتلا به اضطراب و تروما کار کردم.  بزرگسالان، من با بزرگسالان کار کردم و مسائل مربوط به عزت نفس تمرکز اصلی کار بود.  و مقایسه‌گرایی واقعاً وارد می‌شود، زیرا نه تنها این عادت دردناک را از خانواده‌های اصلی خود به‌صورتی یاد می‌گیریم ، بلکه جامعه ما نیز آن را تقویت می‌کند. این همه اطراف ما است و حتی به ما یاد نداده اند که مجبور نیستیم آن را انجام دهیم.  و من این را کمی توضیح می دهم زیرا می دانم که مردم می گویند، خوب، شما باید خودتان را مقایسه کنید.  اگر شما شماره دو در یک کلاس هستید، شماره یک وجود دارد، ما به آن باز خواهیم گشت.  بله، اگر شما 95 بگیرید، یکی دیگر 96 می گیرد یا آن شخص از شما بلندتر است و شما کوتاه قدتر هستید، خوب.  (02:28): اما این چیزی نیست که باعث درد می شود. و همانطور که احتمالا می دانید، شناسایی منبع درد راهی برای حل مشکل است.  بنابراین بیایید به شماره یک برویم.  وقتی خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم، به آنچه که بدون آن هستیم نگاه می کنیم. ما در حال بررسی چیزهایی هستیم که آنها دارند، خواه یک چیز فیزیکی باشد، یک دستاورد، یک ویژگی، یا به دنبال آنچه آنها دارند و ما نداریم.  و احساس کمبود در آنجا وجود دارد.  و من در یک لحظه به شما تمرینی می‌دهم تا این احساسات را برای خودتان شناسایی کنید.  اما یک احساس کمبود تقریباً وجود دارد که انگار آنها آن را دارند، من نمی‌توانم آن را داشته باشم یا آنها آن را دارند زیرا اتفاقی ناعادلانه در جریان است یا  به این دلیل که آنها این ویژگی‌های دیگر را دارند که من ندارم .  ممکن است خودتان را با کسی مقایسه کنید و از هفت یا هشت راه کوتاه بیایید.  (03:19): لازم نیست فقط یک راه باشد، اما احساس کمبود وجود دارد.  و سپس ذهنیت ثابت در مقابل ذهنیت رشد مفهومی است که در محافل آموزشی بسیار استفاده می‌شود.  خیلی تحقیق شده و یک طرز فکر ثابت به نوعی مانند، خوب، من در ریاضی بد هستم.  من همیشه در ریاضی بد خواهم بود، و ممکن است همین‌جا تسلیم شویم.  و یک طرز فکر رشد این است، خوب، من در ریاضی بهترین کار را نمی‌کنم، اما وقتی تدریس خصوصی می‌گیرم یا معلمی دارم که به یک زبان صحبت می‌کند ، می‌دانم، در واقع می‌توانم خیلی خوب کار کنم.  بنابراین من سعی خواهم کرد معلمی پیدا کنم که واقعاً با من کار کند.  خب، من کمی تلاش بیشتری می‌کنم و معتقدم می‌توانم آن قسمت از مغزم را توسعه دهم.  این یک طرز فکر رشد است.  بنابراین، طرز فکر رشد ما را به گام‌هایی هدایت می‌کند که می‌توانیم برای بهبود هر چیزی که می‌خواهیم آن را بهبود دهیم یا به هر کجا که می‌خواهیم برسیم، برسیم.  (04:08):  طرز فکر رشد می گوید می توانم به آنجا برسم.  و به همین دلیل است که گفتم مقایسۀ آن قطعه ای نیست که باعث درد شما شود.  بنابراین وقتی خودتان را با کسی که قد بلندتر یا کوتاه‌تر است مقایسه می‌کنید، بله، این یک واقعیت است.  آن شخص 95 گرفت، شما 88 گرفتید، اما این قطعه ای نیست که باعث درد شما می شود، زیرا می توانید به آن نگاه کنید و از آن انگیزه بگیرید.  ما می‌توانیم چیزهایی را ببینیم که ممکن است کسی داشته باشد یا ممکن است به آن رسیده باشد یا چیزی را که انجام می‌دهد، و ممکن است مانند، وای، کمی حسادت کنیم، اما همینطور، وای، من دوست دارم. و می‌تواند انگیزه‌بخش باشد، می‌تواند ما را تشویق کند که قدم‌هایی را برای رسیدن به آن برداریم.  ما حتی می‌توانیم به آن شخص نگاه کنیم و اینگونه باشیم، وای، او چگونه به آنجا رسیده است؟  و با اقداماتی که آنها برداشتند، آیا این همان مراحلی است که من باید بردارم؟  (04:57): یا حتی مراحلی هستند که من می خواهم بردارم؟  اما من می‌توانم از آنها به عنوان نمونه استفاده کنم تا برنامه‌ای را که می‌خواهم انجام دهم یا به آن برسم تا بتوانم برانگیخته شوم.  من مجبور نیستم خودم را اینجا و آنها را اینجا ببینم و احساس کنم این فقط مربوط به معیوب بودن من است.  بنابراین، اگر مقایسه خودتان به شما انگیزه می‌دهد، احتمالاً این ویدیو را تماشا نمی‌کنید، اما این چیز خوبی خواهد بود ، درست است؟  بنابراین ممکن است حتی بخواهید به این فکر کنید، آیا راهی وجود دارد که بتوانم نگاه خود را به این موضوع تغییر دهم؟  اما معمولاً مقایسه‌ای به‌گونه‌ای پیش می‌آید من ناقص هستم.  پس بیایید آن تمرین را انجام دهیم.  من به یک نفس عمیق اشاره می کنم.  گاهی اوقات خوب است که بفهمید کجا هستید، پاهایتان را روی زمین حس کنید، نفس خوبی بکشید .  همیشه کمک می کند.  همین الان توجه کنید که با نفس عمیق هوا، بدنتان چه احساسی دارد.  (05:59): و سپس از شما می خواهم که رویداد اخیری را به خاطر بیاورید که در آن خودتان را با کسی مقایسه می کردید که در آن احساس بدی داشتید.  بنابراین یک موج اخیر از مقایسه را مطرح کنید.  واقعا تصویرش کن  می‌خواهم اگر این راه بهتری است، چشمانت را ببندی. معمولاً راه بهتری برای تصور چیزهاست، اما نه برای همه.  اما می‌توانید چشمانتان را ببندید، واقعاً آن را به ذهنتان بیاورید.  تصور کنید چه اتفاقی می‌افتد، زمانی از روز که در آن بودید، همه چیز در جریان است. همانطور که این کار را انجام می دهید، متوجه تغییرات فیزیکی خود شوید.  آیا وقتی به آن رویداد فکر می کنید، احساسات فیزیکی ایجاد می شود؟  (06:49): و همین الان برای من توجه کنید، این احساس می‌تواند به نوعی سفت شدن و فشردن باشد.  این نوعی احساسی است که من دارم.  برای افراد دیگر، ممکن است ناراحتی معده باشد، ممکن است سردرد باشد، انواع چیزها.  درد در گردن، که همیشه یک استعاره عالی است.  اما به آنچه احساس کردید توجه کنید و سپس متوجه شوید که چه احساسی داشتید.  چه احساسی با آن رویداد و آن احساسات فیزیکی همراه است.  و فقط یک لحظه وقت بگذارید و ببینید آیا می‌توانید آن احساس را نام ببرید.  و برای بسیاری از مردم، این می تواند شرم آور باشد، درست است؟  من مشکلی دارم ممکن است حسادت یا حسادت باشد.  ممکن است این احساس عادلانه نباشد.  پس به احساسات توجه کنید.  و سپس می‌خواهم درباره باور اصلی منفی درباره خود یا دنیایی که با آن رویداد پیش می‌آید، آن احساسات فیزیکی و آن احساسات عاطفی فکر کنید. (07:56):  و اغلب باور اصلی منفی که با این همراه است چیزی در امتداد این موارد است، من معیوب هستم، به اندازه کافی خوب نیستم. همچنین می‌تواند به سمت «من دوست‌داشتنی هستم» منحرف شود.  یا برای برخی از افراد ممکن است اینطور باشد، من بدشانس هستم.  زندگی ناعادلانه است، درست است؟  توجه کنید که آن باور اصلی منفی چیست زیرا این واقعاً همان باور اصلی منفی است که  در نحوه نگرش شما به این موضوع کمک می کند و باعث ایجاد درد و رنج زیادی می شود. و همچنین می‌خواهم وقتی به آن مثال فکر می‌کنید متوجه شوید که مقایسه شما، تمرکز شما روی آن، دید شما را محدود می‌کند.  بنابراین شما آن رویداد را مطرح می‌کنید و روی احتمالاً بخش نسبتاً محدودی از رویداد تمرکز می‌کنید و احتمالاً معانی خاصی را به آن مورد یا دستاورد یا ویژگی شخصی نسبت می‌دهید. شما چیزی را به آن نسبت می دهید که فراتر از چیز واقعی است.  و انتساب، نسبت دادن به آن چیز دستاورد یا نسبت دادن برخی چیزهای دیگر در حقیقت شماره دو خواهد بود، که در یک ثانیه به آن خواهم رسید. (09:14):  اما برای لحظه‌ای به این موضوع برمی‌گردیم که چگونه مقایسه‌ای در تمرکز شما محدود شده است.  من می‌توانم با اطمینان نسبتاً بالایی بگویم، واضح است که نه برای همه، بلکه برای اکثر مردم، که محدود کردن با باور اصلی منفی شما مرتبط خواهد بود ، که قبل از شروع به مقایسه خودتان با دیگران به این روش وجود داشت. عموماً باورهای اصلی منفی ما در اوایل دوران کودکی بر اساس آنچه در خانواده اصلی ما می گذرد یا تجربیات خاص مراقبین ما یا جو کلی که در آن بزرگ شده ایم، ایجاد می شود، جایی که ما این باور منفی را درباره خودمان ایجاد می کنیم و این باور بسیار قوی است.  و سپس ما بسیاری از جهان را از طریق این باور تفسیر می کنیم. بنابراین، درمان این باور واقعاً راهی است برای غلبه بر مقایسه، بهبود عزت نفس و واقعاً از بسیاری جهات شادتر زندگی می‌کند.  و بسیاری از شما قبلاً PDFI را برای بهبود باور اصلی منفی خود دانلود کرده اید. (10:17):   به  آن تغییر باور هسته منفی شما می گویند .  و بسیاری از مردم به من می گویند که این فوق العاده، برای آنها فوق العاده مفید بوده است.  بنابراین اگر آن را دانلود نکرده‌اید، پیوند در توضیح این ویدیو خواهد بود و چند مرحله را برای شناسایی یک یا دو باور اصلی خود راهنمایی می‌کند .  این به شما کمک می‌کند تا یک باور انطباقی مثبت را شناسایی کنید ، که می‌توانید برای جایگزین کردن باورهای منفی تلاش کنید.  و برای انجام آن چند تمرین به شما می دهد .  خیلی‌ها به من گفته‌اند که فوق‌العاده مفید است، پس آن را دانلود کنید.  اگر ندارید، رایگان است.  اما به همین دلیل این عبارت را گفتم، مقایسه دزد شادی است، که درست است.  اما دزد واقعی مشکل عزت نفس است که احتمالاً از طریق نوعی باور منفی درباره خود یا جهان ایجاد شده است. بنابراین من می خواهم یک مثال برای شما در اینجا بیاورم.  حالا این یکی از مواردی است که فکر می‌کنم بسیاری از خانم‌ها با آن ارتباط برقرار می‌کنند، اما شما وارد اتاقی می‌شوید و کسی آنجاست که به‌طور شگفت‌انگیزی زیباست و ناگهان احساس خوبی نسبت به خودتان ندارید. (11:23):  ای کاش آنطور که داشتی لباس نمی پوشیدی، کاش کمی بیشتر توجه می کردی شاید، یا مهم نیست، فقط احساس می کنی کمتر از آن. خوب، این فقط این نیست که آن شخص ظاهر بهتری داشته باشد یا بهتر لباس بپوشد یا بیشتر مورد توجه قرار گیرد .  این همان چیزی است که ما به آن نسبت می دهیم.  بنابراین آنچه به خودمان می‌گوییم در مورد جذاب نبودنمان، چه معنایی برای ما خواهد داشت و برای آنها چه معنایی دارد.  و معمولاً فکر می‌کنیم، اوه، او باید بسیار شادتر باشد. اگر اینطور نگاه کنم خوشحال می‌شوم.  او می‌تواند سریع‌تر یک شریک پیدا کند، که شاید، من نمی‌دانم. نمی‌دانم تحقیقی در این مورد وجود دارد یا خیر.  من نمی دانم که این درست است.  اما بیایید بگوییم که درست بود، پیدا کردن شریک سریعتر.  لزوماً به این معنی نیست که شریک بهتری خواهد بود.  من فکر نمی‌کنم بر اساس جذابیت فیزیکی افراد مختلف، میزان طلاق کمتر باشد، اما ما به آنها نسبت می‌دهیم، آنها شادتر خواهند بود، زندگی‌شان آسان‌تر می‌شود، شریک زندگی بهتری خواهند داشت.  (12:23): حتی ممکن است احساس کنیم که آنها فرد بهتری هستند.  بنابراین ما خودمان را مقایسه می‌کنیم و سپس یک داستان کامل داریم که با آن همراه است.  بنابراین، این حقیقت بنیادی شماره دو است، یعنی زمانی که ما خودمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم، درون خودمان، احساسمان را با بیرون دیگران، نحوه ظاهرشان، ظاهرشان، و دستاوردهایی که به دست آورده‌اند، مقایسه می‌کنیم.  ما واقعاً نمی دانیم که آیا آنها شادتر هستند، شادتر نیستند، روابط بهتری دارند، روابط بدتری دارند.  ما هیچ چیز درباره آنها نمی دانیم.  فرض کنید شخصی را می‌بینید و او شغلی دارد که در آن بیشتر از شما پول زیادی به دست می‌آورد.  حتی ممکن است آن‌ها آن را به رخ بکشند و انواع کارهایی را انجام دهند که آرزو دارید انجام دهید، اما شما نمی‌دانید که چه اتفاقی می‌افتد .  نمی‌دانید که شریک زندگی آنها می‌تواند معتاد به قمار باشد که تمام پول خود را خرج می‌کند.  آنها خودشان ممکن است دچار نوعی مشکل شوند که در آن پولشان در یک سوراخ ریخته می‌شود.  (13:21): آنها می توانند انواع و اقسام پول را قرض کنند.  شما نمی‌دانید در حال حاضر چه خبر است، من که یک درمانگر بودم، روی این موضوع نشسته بودم .  بنابراین من می‌خواهم چند مثال به شما بزنم ، نه خاص، چیزی که حریم خصوصی هر کسی را نقض کند.  بنابراین من یک مشتری داشتم که به طرز چشمگیری زیبا بود.  او واقعاً دوست داشت، به هر حال با تصویری که در ایالات متحده وجود دارد، مطابقت داشت که زیبایی چیست، درست است؟  و توجه زیادی به آن جلب شد.  اکنون، او همچنین در یک خانواده ثروتمند بزرگ شد.  بنابراین می‌توانید به او نگاه کنید، وای، او زیباست و ثروتمند است.  اما او از نظر عاطفی کاملاً نادیده گرفته شد.  مثلاً مراقبان اصلی او اصلاً برای او حضور نداشتند.  او احساس می‌کرد که توجه بسیاری از مردم را به خود جلب می‌کند، اما آنها نمی‌دانستند او کیست.  آنها واقعاً چیزی درباره او نمی‌دانستند، و او همچنین احساس می‌کرد که واقعاً به او اهمیت نمی‌دهند. (14:16):  او احساس کرد، منظورم این است که هرگز از این اصطلاحات استفاده نخواهد کرد.  بنابراین اینها شرایط من بود، اما چیزهای زیادی برای او پیش بینی شده بود، زیرا او اینگونه به نظر می رسید .  او پیش بینی های مردم را دریافت می کرد که در واقع هیچ ربطی به او نداشتند.  او واقعاً از ظاهرش ناراحت بود. و او در موقعیت‌هایی قرار گرفته بود که به دلیل جذابیت او بسیار خطرناک و آسیب زا بودند .  بنابراین این چیزی است که درباره آن صحبت می کنم.  ما نمی دانیم افراد  چه تجربیاتی دارند.  بنابراین، اگر آن لنز را باز کنیم، به یاد بیاورید که چگونه آن را گفتم، آن را باریک کردم. اگر آن لنز را به شکلی گسترده کنیم که یک تجربه کامل در اینجا ممکن است باشد، احتمالاً این موضوع را بسیار بسیار متفاوت خواهیم دید. برای بخشی از زمانی که من یک درمانگر بودم، مطب من در منطقه‌ای بود که توسط چند شهر بسیار بسیار بسیار ثروتمند احاطه شده بود.  در واقع، یکی از شهرها در فیلم اصلی نمایش داده می‌شود، همسران فیلم می‌کنند زیرا به نوعی زیباست. (15:11):  همه چیز از بیرون زیبا به نظر می رسد.  و این به نوعی هدف عاقل رنج دیده بود. اما در هر صورت، عنصری وجود داشت که به نوعی چنین احساسی داشت، زیرا بسیاری از مردم آن شهر به ارائه این تصویر عالی دلبسته بودند.  اما من که یک درمانگر بودم، می‌دیدم و می‌شنیدم و می‌دانستم که واقعاً در خانه‌ها چه می‌گذرد، مسائل جدی که مردم با آن‌ها سروکار داشتند، افسردگی، اضطراب و مشکلات اعتیاد و انواع چیزها.  بنابراین   می‌توانید به کسی نگاه کنید که در خانه‌ای 5 میلیون دلاری زندگی می‌کند و می‌توانید مانند، وای، او باید آن را داشته باشد.  عالی.  اگر آن را داشتم، خوشحال می شدم. این یک انتساب اشتباه است.  شما این را نمی دانید. اگه اینو داشتی خوشحال میشی  ممکن است برخی از مشکلات روز فعلی شما را حل کند.  اما نگاه کردن به آن به این صورت، وای، اگر آن را داشتم، زندگی من عالی می شد، یک افسانه است و باعث درد شما می شود.  (16:09): این یک افسانه است.  در واقع این درست نیست.  این چیزی نیست که مردم را خوشحال می کند.  این نیز لزوماً زندگی آنها را آسان نمی کند. ممکن است زندگی آنها از این طریق آسان تر از آن باشد ، اما من نمی گویم لزوما.  در واقع، گاهی اوقات پول زیاد می‌تواند مشکلات را پنهان کند. اکنون می‌دانم که در مورد این صحبت می‌کنم، فقط می‌توانم تصور کنم همه پس‌کش‌هایی که در این مورد خواهم داشت، اما مهم نیست که خودت را با چه چیزی مقایسه می‌کنی، می‌توانی آن را متفاوت ببینی.  می‌توانید دوباره هر چیزی را که هست بردارید، شاید آن شخص بهتر از شما در شلیک سبدها بهتر است، درست است؟  آنها قد بلندتر هستند، شوت بهتری دارند، در بسکتبال بهتر هستند. باشه؟  پس چی؟  درست؟  پس لطفاً نظر بدهید زیرا دوست دارم بازخورد دریافت کنم.  این معقول است؟  ما فقط این داستان های ساختگی را در سر داریم و باورشان می کنیم و بعد به خاطر آنها خودمان را بدبخت می کنیم.  (17:07): بنابراین من دوست دارم در تغییر این موضوع به من بپیوندید و سپس می‌دانم رسانه‌های اجتماعی می‌توانند به این امر کمک کنند، اما شما باید به خاطر داشته باشید که رسانه‌های اجتماعی چیست.  این چیزی است که کسی می‌خواهد به دنیا ارائه کند.  واقعیت نیست  تعداد انگشت شماری از مثال‌های دیگر وقتی درباره شخصی صحبت می‌کردم که ممکن است انواع و اقسام پول را قرض کرده باشد، به همین دلیل است که می‌تواند با اتومبیل یا قایق خود یا سفرهای خود به پاریس یا هر چیزی که شما به آن حسادت می‌کنید و احساس می‌کنید خودنمایی کنند. مثل اینکه شما کوتاهی می کنید، درست است؟  به برنی مدوف فکر کنید .  منظورم این است که او در صدر جهان بود و در زندانی مرد که خانواده‌اش آن را تکذیب کردند، زیرا او متعهد بود.  او در تمام آن سال‌ها کلاهبرداری می‌کرد.  این داستان بسیار وحشتناکی است، اما ما نمی‌توانیم بدانیم که درون یک نفر چگونه است، چه داخل خانه، داخل حساب بانکی یا داخل سرش. (17:56):  دن هریس، که گوینده خبر بسیار معروف است، و در نهایت سازمانی به نام 10% Happier را راه اندازی کرد.  او دچار حملات پانیک شده بود. بنابراین در اینجا او به نوعی در صدر حرفه خود قرار داشت،   که در آن زمینه بسیار شناخته شده بود، و با این حال از حملات وحشتناک وحشتناکی رنج می برد و از طریق مدیتیشن و واقعاً متفاوت نگاه کردن به جهان، آرامش یافت.  و او هنوز هم شغل اصلی را انجام می دهد، اما یک شرکت جدید به نام 10% Happier راه اندازی کرده است.  احتمالاً بسیاری از شما درباره آن می‌دانید، اما اینها فقط چند نمونه هستند.  پس ببینید آیا می‌توانید خاطره‌ای را که قبلاً به آن فکر می‌کردید، که از شما خواسته بودم، به یاد بیاورید، جایی که خودتان را با شخص دیگری مقایسه می‌کردید، بازگردانید و ببینید آیا می‌توانید لنز را باز کنید .  آیا راهی برای متفاوت دیدن این موضوع وجود دارد؟ آیا راهی وجود دارد که انسانیت مشترک خود را با آن شخص و هر کس دیگری در این سیاره ببینید؟  (18:48): ببینید آیا می‌توانید آن را وارد کنید .  هر دستاوردی که آنها به آن رسیده‌اند که دوست دارید به آن برسید، لزوماً به این معنی نیست که آنها فرد بهتری هستند یا زندگی‌شان بهتر است. بنابراین ممکن است کمی بیش از حد به اینجا ادامه دهم،   به من اطلاع دهید، اما این را به شدت احساس می کنم.  من حتما انجام میدم.  و من احساس می‌کنم این یک درد غیرضروری است که خودمان ایجاد می‌کنیم.  و باز هم، من شما یا کسی را سرزنش نمی‌کنم، زیرا به ما آموزش داده نشده است.  ما مجبور نیستیم این کار را انجام دهیم.  ما می‌توانیم با شادی بیشتری زندگی کنیم و این بدان معنا نیست که، باشه، مثال دیگر اینجا به این معنی نیست که شما مجبور نیستید تلاش کنید.  باشه؟  من شطرنج سرعتی بازی میکنم  من شطرنج سرعتی   آنلاین بازی می‌کنم.  من در دوران همه گیری شروع کردم. هنوز دارم آن را انجام می‌دهم.  مغزم خیلی سریع کار می‌کند، اما من خیلی خوب نیستم، بنابراین می‌توانم همچنان تلاش کنم.  و شطرنج خنده‌دار است زیرا به شما امتیاز می‌دهد. (19:40):  شما این رتبه‌بندی را می‌گیرید و همه این افراد هستند که رتبه‌های بالاتر و پایین‌تری دارند، و گاهی اوقات من با رتبه‌بندی خود پیشرفت می‌کنم و سپس عقب می‌افتم و بالا و پایین می‌رود.  من هرگز یک رقیب اصلی در شطرنج نخواهم بود.  من آن را برای سرگرمی انجام می‌دهم.  بنابراین می‌توانم از مقایسه استفاده کنم تا مثل، اوه، باشه، شاید بتوانم چیزی را مطالعه کنم و نمراتم را بهبود بخشم، اما گاهی اوقات می‌خواهم فقط برای سرگرمی بازی کنم و زیاد فکر نکنم و سپس نمره‌ام پایین می‌آید.  و این ممکن است یک مثال احمقانه به نظر برسد، اما چیزی که من می‌بینم این است که افرادی که عادت به مقایسه خود دارند این کار را در هر زمینه‌ای از زندگی‌شان انجام می‌دهند.  بنابراین، اگر سرگرمی یا علاقه ای دارید، عاشق باغبانی هستید، و سپس خودتان را با فردی در خیابان مقایسه می کنید که فقط این باغ فوق العاده را دارد، نیازی نیست این کار را انجام دهید. (20:29):  شما می توانید مانند قدردان باشید.  شما می توانید نگاه کنید و ببینید، اوه، در باغ آنها چه کاری انجام می دهم ؟  چه چیزی را می توانم به من بیاورم؟ بهتر از شما نیست، به این معنی نیست که آن شخص بهتر از شماست.  و پس از آن، وقتی شغل و مدرسه و همه اینها باشد، می‌دانید چیست؟ همیشه کسی وجود خواهد داشت که احساس می‌کند اینجا هستند و همیشه کسی خواهد بود که احساس می‌کند در هر سال زندگی‌تان پایین‌تر از جایی است که شما هستید. یکی اون بالا هست  یکی اون پایین هست مهم نیست.  همه ما در این حوض مشترک انسانیت هستیم.  ما بهترین کار را انجام می دهیم و این به اندازه کافی خوب است.  بنابراین من فقط تعدادی ویدیو درباره کمال گرایی فیلمبرداری کردم.  بنابراین، اگر واقعاً مثل، نه، باربارا هستید، این برای من معنی ندارد زیرا می‌خواهم بهترین باغ را در محله داشته باشم.  می‌خواهم صد در مدرسه بگیرم. (21:15):  من می خواهم در کلاس خود باشم.  شما می‌توانید بخواهید این چیزها باشید و می‌توانید برای آن تلاش کنید، اما لازم نیست احساس بدی داشته باشید اگر شماره دو هستید، در مورد شماره یک گفتید، هنوز عالی است.  و داشتن یک طرز فکر کمال‌گرا، چیز دیگری که واقعاً می‌تواند شادی را بدزدد، فکر می‌کنم آنها با هم پیش می‌روند.  بنابراین حتماً در کانال من مشترک شوید تا بتوانید هنگام انتشار آن ویدیوها مطلع شوید.  من واقعاً مطمئن نیستم که آنها قبل یا بعد از این یکی منتشر شوند، اما گره نزنید بلکه شروع به گسترش دیدگاه خود نسبت به انسانیت و ارزش خود کنید. مهم نیست که به چه چیزی دست می‌یابید، فرد ارزشمند شما، مهم نیست که در آن حوزه خاص در چه رتبه‌ای قرار دارید یا آن یک یا آن یک، شما ارزشمند هستید. تو به اندازه کافی خوب هستی، و همه ما به نوعی سعی می کنیم این زندگی را به بهترین شکل ممکن طی کنیم. پس به من بگویید که چه فکر می کنید.  من سعی می کنم تقریباً همه نظراتم را بخوانم.  سعی می‌کنم تا زمانی که می‌توانم پاسخ بدهم و دوست دارم بدانم زیرا به من کمک می‌کند تا بدانم در چه موردی باید ویدیو را منتشر کنم.  پس مراقب باشید تا هفته آینده شما را ببینم.